رئیس شبکه اجتماعی اینستاگرام کریستیانو رونالدو

رئیس: شبکه اجتماعی اینستاگرام کریستیانو رونالدو رسانه ها نامزدی تصویری ارتباط ستاره تصویر اختلاف

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار ورزشی و نتایج مسابقات در آخرين ديدار با هاشمي چه گذشت

    محمد دادکان هر لحظه حرف های متفاوتی جهت گفتن دارد. آخر کار او در معاونت ورزش دانشگاه آزاد اسلامی و عضویت او در کمیته جوانان AFC بهانه ای شد تا مدیر اسبق فدراسیو

    در آخرين ديدار با هاشمي چه گذشت

    در آخرين ديدار با هاشمي چه گذشت

    عبارات مهم : فوتبال

    محمد دادکان هر لحظه حرف های متفاوتی جهت گفتن دارد. آخر کار او در معاونت ورزش دانشگاه آزاد اسلامی و عضویت او در کمیته جوانان AFC بهانه ای شد تا مدیر اسبق فدراسیون فوتبال میهمان روزنامه «شرق» باشد.

    در آخرين ديدار با هاشمي چه گذشت

    دادکان در زندگی و حرفه خود نکات زیادی دارد که به آن افتخار کند. او در طول دوران فوتبال خود به عنوان مدافع راست حتی یک کارت زرد هم نگرفته هست، با خود دفترچه ای را آورده که در آن تصویر ها و مصاحبه های خود را چسبانده هست. اسناد خداحافظی او در اوج جوانی بدون گرفتن حتی یک اخطار در این دفتر خاطره انگیز موجود است و دادکان با افتخار این بریده های روزنامه ها را به ما نشان می دهد. به سراغ تصویر های دوران قبل از انقلابش می رود.

    عکس هایی که در همه آنها ریش دارد را نشان می دهد و تأکید می کند از اول این گونه بوده و می خواهد بگوید بعد از انقلاب رنگ عوض نکرده هست. یکی از مصاحبه های قبل از انقلاب خود را به ما نشان می دهد و می گوید: «ببینید در آن سال ها چه حرف هایی می زدم. من هر وقت که احساس کنم عدالت کمرنگ شده است وظیفه خودم می دانم صحبت کنم». او در این گفت وگو باز هم به گرفتن نشان لیاقت از مدیر دولت اصلاحات اشاره کرد و آن را از افتخارات خود دانست و با حوصله و صریح به سؤالات ما جواب داد.

    محمد دادکان هر لحظه حرف های متفاوتی جهت گفتن دارد. آخر کار او در معاونت ورزش دانشگاه آزاد اسلامی و عضویت او در کمیته جوانان AFC بهانه ای شد تا مدیر اسبق فدراسیو

    چند هفته ای است که از معاونت ورزش دانشگاه آزاد اسلامی استعفا داده اید. چه اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتید با آمدن تیم مدیریتی تازه به دانشگاه آزاد اسلامی، بعد از چهار سال استعفا دهید؟

    من از سال ١٣٧٩ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی هستم. ولی جهت مدیریت در معاونت ورزش دانشگاه آزاد اسلامی، چهار سال پیش آقای میرزاده دوستی کرد و از من دعوت کرد. ٣٠ سال دانشگاه آزاد در بخش ورزش، اداره کل بود. گفتند اگر شما بیایید، ما آن را ترفیع می دهیم و معاونت می کنیم. من هم پذیرفتم و چهار سال هم کار کردم. در جلسه ای که در خدمت آقای هاشمی رفسنجانی بودیم که ایشان حقیقتا به ورزش به خاص ورزش بانوان علاقه داشت، به من گفتند: «حالا که شما در دانشگاه آزاد معاونت شده است ای و ورزش ارتقای پست پیدا کرده، من دلم می خواهد به ورزش بانوان اهمیت بیشتری دهید».

    در شهریور ماه ١٣٩٦ دوباره ورزش از معاونت به حالت اولیه برگشت. من هم استعفا دادم و استعفای من هم مورد پذیرش قرار داده شد و از دانشگاه آزاد رفتم. همان طور که گروه قبلی دانشگاه آزاد اسلامی دوست داشتند جایگاه ورزش ارتقا پیدا کند و به معاونت برسد، تیم مدیریتی تازه دوست نداشت جایگاه ورزش در سطح معاونت باشد. دوست داشتند دوباره اداره کل شود و به همین خاطر هم استعفا دادم. من هم به نظر تیم قبلی احترام گذاشتم و کار را پذیرفتم و هم به نظر تیم تازه احترام گذاشتم و استعفا دادم که تیم تازه راحت تر کار کند. درحال حاضر می توانم بگویم ثمره کاری ما در طول چهار سال، ٢٠ تیم ورزشی در بخش حرفه ای بود که ١١ تیم ما قهرمان کشور عزیزمان ایران شد و پنج تیم ما سهمیه آسیا گرفت. به غیر از یک تیم، در لیگ های حرفه ای ایران، همه تیم های ما روی سکو رفتند. ٤٢٣ ورزشکار ملی، مربی و سرپرست از دانشگاه حقوق می گرفتند.

    اساسنامه کلوب فرهنگی و ورزشی دانشگاه آزاد را هم نوشتیم و در هیئت امنای دانشگاه آزاد رأی آورد. همچنین این کلوب حدود دو سال و نیم قبل در دانشگاه آزاد اسلامی افتتاح شد. مثل خیلی از دانشگاه های خارج از کشور که دارای تیم های ورزشی هستند و کلوب داری می کنند ما هم به همین سمت و سو آمدیم و کلوب داری کردیم. تمام اعضا، به خاص آقای هاشمی، آقای میرزاده و هیئت رئیسه محترم از این کار ما و پیشرفت ورزش در دانشگاه آزاد خیلی خوشحال بودند. مورد نیاز می دانم، بگویم آقای دکتر میرزاده حقیقتا جهت دانشگاه آزاد اسلامی زحمت کشید. خیلی به روند روبه رشد در بخش پژوهش، آموزش و ورزش بها داد. از ایشان تقدیر می کنم ولی تا یار که را خواهد و میلش به که باشد.

    در آخرين ديدار با هاشمي چه گذشت

    از مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی صحبت کردید. آیا قبل از فوت مرحوم هاشمی دیدار شخصی ای با ایشان داشتید؟

    یک روز آقازاده ایشان، آقا محسن، به من گفت: «پدرم با شما کار دارد. در ضمن پاهای ایشان درد می کند دلشان می خواهد شما بروید حرکات درمانی ای را با ایشان انجام دهید». هنگامی که من به منزل حضرت آیت الله رفتم، در اتاق شخصی من را پذیرفتند و خدمت ایشان رسیدم. حتی به آقا محسن گفتند: «شما من را با آقای دادکان تنها بگذارید». یک سری حرکات در مورد استخوان ران ایشان که درد می کرد، با ایشان کار کردم. بعد هم از اوضاع دانشگاه و نحوه کار با آقای میرزاده از من پرسیدند. به مرحوم هاشمی گفتم: «خیلی به ورزش علاقه دارد و تعاملشان با من بیش از معاونان دیگر است». این نخستین جایی است که جهت عموم این حرف را می زنم. به من گفتند: «دوست نداری جهت مجلس کاندیدا شوی؟» من هم به ایشان گفتم: «نه به این کارها علاقه ندارم». مرحوم هاشمی در ادامه گفتند: «من کسانی را دارم که نظرسنجی کرده اند و می گویند شما جزء سه نفر اول تهرانی، جهت این کار بیا». مرحوم هاشمی دوباره گفتند: «الان نگو. برو فکر کن و بعد به من بگو». ولی من بازهم به ایشان گفتم: «نه در این زمینه ها علاقه ندارم».

    محمد دادکان هر لحظه حرف های متفاوتی جهت گفتن دارد. آخر کار او در معاونت ورزش دانشگاه آزاد اسلامی و عضویت او در کمیته جوانان AFC بهانه ای شد تا مدیر اسبق فدراسیو

    راجع به نحوه تعاملتان با مرحوم هاشمی گفتید. شما نزدیک پنج سال در رأس فدراسیون فوتبال بودید. در آن وقت تعاملتان با مدیر دولت ها چگونه بود؟

    من دنبال اصلاح طلب بودن یا اصولگرابودن نیستم. من به دنبال این هستم که بگویم فردی مدیر دولت بود که جامع الشرایط بود و همه دوستش داشتند. دوست داشتن هم چیزی نیست که با این حرف ها بتوان آن را کم يا زياد كرد. هنگامی که شما در ذهن و زبان مردم هستی، می توانی آن را دور کنی ولی هنگامی که در قلب رفتی و جایگاهی جهت خود درست کردی، بیرون گذاشتن کسی از قلب ها، سخت هست. در آن دوره که من نایب مدیر فدراسیون فوتبال بودم، رئيس جمهور به آقای مهندس مهرعلیزاده، مدیر وقت شرکت تربیت بدنی، گفته بودند: «شرایط را جهت مدیر شدن دادکان فراهم کنید».

    من همان موقع خدمت ايشان رسیدم و به من گفت: «کارهای شما را که در گذشته کرده اید، می دانم». من مدیر اجرائی مراسم خوش حالی های ازدواج دفتر مقام معظم رهبری بودم. جهت جشنی که در ورزشگاه ١٢ هزار نفری آزادی برگزار شد رئيس جمهور و رئيس قوه قضائيه آمده بودند. در آنجا آقای خاتمی به من گفت: «آقای دادکان آیا زدی به عروسی؟» من هم گفتم: «وقتی مهندس ها به فوتبال می آیند، من هم زدم به عروسی». ایشان خندید و بعدا زمینه را مساعد کرده و گفته بود حتما دادکان باید در ورزش حضور داشته باشد. بعدها به ایشان نزدیک هم شدم و افتخار هم می کنم که از دست ایشان نشان لیاقت و مدیریت گرفته ام. . شاید تنها مدیر کشور باشم که موفق شدم نشان لیاقت و مدیریت بگیریم. یک مدیر دیگر، آقای یزدانی خرم هم نشان گرفت ولی نشان ایشان خدمت است و دیگر هیچ مدیری هم نشان نگرفت. خوشحالم که در آن عرصه به ایشان نزدیک شدم و تلمذ کردم.

    در آخرين ديدار با هاشمي چه گذشت

    رابطه تان با مدیر جمهوری بعدی چگونه بود؟

    آدم در یک وجب جا می خوابد، باید بگویم مدیر جمهور بعدی هم خیلی از من استقبال کرد. حتی زمانی که می خواست جهت کسی که مسئول ورزش کشور شود حکم بزند، من را صدا کرد و گفت: «به ایشان گفتم که به دادکان بچسب و از دانش و توانایی های دادکان استفاده کن. نگفتم که آقای دادکان به او بچسب». مدیر ورزش وقت هم من را صدا کرد ولی بعد دیگر به بن بست رسیدیم.

    در دوره دوم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، هنگامی که شما از فوتبال رفتید، آیا ایشان در مورد فوتبال جهت شما پیغامی فرستادند؟

    چون ما یک سری پرسشها در فوتبال داشتیم، ایشان یک نامه ای را به آقای فرخزادی داد و جهت من آوردند. در آن نامه چند نفر را اسم برده بود که یکی از آنها هم آقای کی روش بود و می درخواست کردند راجع به آنها نظر دهم و بگویم کدام گزینه را جهت تیم ملی بیاورند. من هم به آقای فرخزادی گفتم: «آقای مدیر جمهور کار خیلی خوبی می کند که یک مربی خارجی را می خواهد جهت تیم ملی بیاورد ولی شما اجازه دهید فدراسیون فوتبال این کار را کند و من هم روی هیچ کدام از این گزینه ها نظر نمی دهم».

    پاییز سال گذشته بعد از اینکه محمود گودرزی از وزارت ورزش و جوانان رفت، نام شما جهت این وزارتخانه مطرح شد، موجی هم ایجاد شد و یک سری از ورزشکاران هم از شما حمایت کردند. آیا آن موقع با خود شما هم صحبتی شد؟

    با واسطه با من صحبت شد. من هم این احساس را داشتم که اگر پنج کاندیدا وجود دارد، یکی از آنها هم من باشم حتی اگر شانسی جهت وزیرشدن، نداشته باشم. می دانستم که محال است این کار را به ما بدهند.

    آیا این فکر را می کردید؟

    به علت اینکه مشخص بود. در دوره اول ریاست جمهوری آقای روحانی ابتدا آقای سلطانی فر را معرفی کردند. قبل از معرفی آقای سلطانی فر، آقای صالحی امیری و آقای ربیعی من را صدا کردند و گفتند: «آقای مدیر جمهور روی این چهار مشخصه می خواهد وزیر ورزش و جوانان گزینش کند. ١- خوش نام باشد. ٢- متخصص باشد. ٣- با فساد موجود مبارزه کند. ٤- در ورزش شخصی سازی کند». من هم گفتم: «من ٣ و ٤ را دارم. با فساد موجود مبارزه کرده ام. شخصی سازی هم کرده ام. به همین خاطر می بینید هنگامی که من از فدراسیون فوتبال رفتم، پنج میلیارد و ٧٠٠ میلیون تومان در فدراسیون گذاشتم ولی مورد ١ و ٢ را باید از مردم بپرسید که من متخصص و خوش نام هستم یا نه».

    همان موقع در جلسه ای که در مرکز استراتژیک بود آقای ربیعی از تخصص و خوش نامی من یاد کرد و من هم تقدیر کردم و آمدم. بعد دیدم که اصلا گزینش به این چهار فاکتور نیست. گزینش رفیق هست. من یارم الان هیچ جا پستی ندارد، من هم مدیر جمهور شدم کجا او را بگذارم؟ منتظر بودند مجلس عوض شود و دوباره یار خودشان را بگذارند. آقای احمدی نژاد این حرف ها را نمی زد که من متخصص، متعهد و خوش نام می خواهم، هرکسی رفیقش بود را می گذاشت. بعد از رفتن آقای گودرزی، آدم دولت مشخص بود. بقیه را که صدا می کردند و با آنها صحبت می کردند، می درخواست کردند زمینه را جهت ورود همان آدم مهیا کنند. من هم آرزوی موفقیت می کنم جهت فردی که معرفی کردند.

    آقای آشنا، مشاور مدیر جمهور در تلویزیون گفت: «مردم به سه وزارتخانه ورزش و جوانان، آموزش وپرورش و فرهنگ و ارشاد اسلامی رأی دهند. جهت آقای مدیر جمهور مهم است که چه کسی رأی بیشتری بیاورد». من در آن رأی گیری از مردم، رأی بالایی آوردم. رقیب من یک درصد هم رأی نیارود. حتی در سایت پویش که متعلق به طیف اصلاحات است من ٨١ درصد رأی آوردم. بعد جهت چه از مردم نظرسنجی کردید؟ من باشم این کارها را نمی کنم. چون در ذهن مردم منفی می شوید. آدم خودتان را بگذارید و دنبال نظرسنجی و این حرف ها هم نروید.

    آقای روحانی حق دارد هرکسی را می خواهد بگذارد ولی جهت انتخاب، فاکتور معرفی نکند. من دولتم را دوست دارم حتی اگر به آن رأی نداده باشم، به دولت احترام می گذارم و آرزوی موفقیت، هم جهت دولت و هم جهت همه وزرا دارم.

    کمتر از چند ماه دیگر انتخابات کمیته ملی المپیک برگزار می شود. با توجه به تجربه موفقی که در دانشگاه آزاد در ارتباط با تمامی رشته های ورزشی داشتید، آیا با وجود اینکه عضو هیچ مجمع فدراسیون المپیکی نیستید، می توانید در انتخابات ریاست کمیته ملی المپیک شرکت کنید؟

    من عضو هیچ مجمعی نیستم. عضو هیئت رئیسه فدراسیون دانشجویی هستم ولی المپیکی نیست و اصلا قصدی هم جهت شرکت در انتخابات کمیته ملی المپیک ندارم. باید ببینید چه کسی را می خواهند و چگونه کار را مهندسی می کنند. هنگامی که کار مهندسی شد، دیگر گزینش افراد با توجه به شایستگی ها، توانایی ها و کاربلدبودن نیست. کار مهندسی می شود تا آقای x مدیر شود.

    همه می دانند شما آدم صریح اللهجه ای هستید و انتقاد هم می کنید. شاید خیلی از مدیران دوست داشته باشند از شما استفاده کنند ولی هنگامی که انتقادهای شما را می بینند از شما استفاده نمی کنند.

    من اگر انتقاد می کنم شما بگویید در سالیان دراز در انتقادهای من یک بی احترامی به کسی بوده؟ همین الان در جواب سؤال شما گفتم: «به همه احترام می گذارم و آرزوی موفقیت می کنم». آدم موفق کسی است که از موفقیت دیگران لذت ببرد. خدا شاهد است اگر این افراد موفق شوند خوشحال می شوم به علت اینکه این موفقیت جهت مردم و کشور من هست. دو سال بود که از فدراسیون فوتبال آمده بودم، آقای اکبر غمخوار به شارجه امارات رفته بود که امتیاز یک دفتر هواپیمایی را بگیرد. به من گفت: «در صحبت هایی که با امیر شارجه داشتم از من پرسید شما را می شناسم و بعد از اینکه گفتم: بله. گفت که دو بلیت می دهد که شما با همسرتان به شارجه سفر کنید و اینجا را ببینید و بمانید».

    من فردای آن روز مصاحبه کردم و گفتم: «از من خواسته اند به شارجه بروم ولی من فرزند این وطنم و جایی نمی روم». جای خودم، کشورم و نظامم را دوست دارم. پیشرفت مردم جهت من حس خوب ایجاد می کند ولی هنگامی که ببینم نه، یک جای کار می لنگد، مگر حقوق بگیرم یا ترسی از کسی دارم؟ باید حرف بزنم شاید به گوش کسی برسد و بیدار شود. ولی اگر آن آدم خودش را به خواب زده باشد، هرکسی باشد، بیدار نمی شود. ولی اگر خود را به خواب نزده باشد، می گوید: این از ما انتقاد کرد، او را بیاوریم ببینیم چه می گوید. البته این را هم بگویم دفتر آقای سلطانی فر با من تماس گرفت که من بروم و با ایشان جلسه ای داشته باشم و به آنها گفتم: «آرزوی موفقیت جهت ایشان می کنم و امیدوار هستم در کار خود موفق شوند ولی من جلسه ای با کسی نمی گذارم».

    از انتقادهای شما حرف زدیم. یک نفر مثل محسن صفایی فراهانی هنگامی که انتقادهای شما را در تلویزیون می بیند حرف شما را گوش می کند و می گوید آقای دادکان فکر و حرفی جهت گفتن دارد و می آید کنارم و به من کمک می کند ولی خیلی از مدیران این دید را ندارند و می گویند او هنگامی که از ما انتقاد می کند شاید با ما اهل تعامل نباشد. چه نظری در این ارتباط دارید؟

    حرفی که زدید طلا بود. ایشان من را صدا کرد و به من گفت: «من جهت شما، نایب رئیسی فدراسیون فوتبال را در نظر گرفته ام». من ولی به آقای صفایی گفتم: «من چند ماه مشاور شما باشم اگر توانستیم با هم کار کنیم در خدمت شما هستم». حدود چهار ماه مشاور ایشان بودم بعد من را به هیئت رئیسه آورد و من نایب مدیر فدراسیون فوتبال و مدیر شرکت لیگ شدم. از خود آقای صفایی بپرسید. هنگامی که تیم ملی نوجوانان ما با حمید درخشان به علت صغر سنی محروم شد، به تلویزیون رفتم و از آقای صفایی فراهانی انتقاد کردم. آنجا گفتم: «اینکه AFC ما را محروم کرده، کار درستی بوده و ما اشتباه کرده ایم».

    صبح که به فدراسیون رفتم، آقای صفایی من را صدا کرد و گفت: «با من هستی یا با شیر؟» من هم گفتم: «با حق» ایشان هم ناراحت نشد و حرف من را قبول کرد. با وجود اینکه نایب مدیر فدراسیون فوتبال و مدیر شرکت لیگ بودم، آقای صفایی فراهانی من را مدیر تیم های ملی هم کرد و گفت: «تو مدیر تیم های ملی نشوی تیم ما زمین می خورد». همه تیم های ملی دست من آمد و ما به بازی های آسیایی بوسان رفتیم و قهرمان شدیم. آن موقع آقای صفایی از فدراسیون رفته بود. من هم از همان بوسان به ایشان زنگ زدم و گفتم: «آقای صفایی کارهای شما ثمر داد و من هم جزئی از آن بودم». از ایشان تقدیر کردم. در تلویزیون هم که رفتم از ایشان یاد کردم.

    راجع به تماس وزارت ورزش با خودتان گفتید، از دوستان نزدیک شما که در هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال حضور داشتند، کسی بوده که آقای سلطانی فر از او دعوت کرده باشد و بخواهد با او کار کند؟

    بله آقای ضیاء الدین شجاعی برهان بودند که جواب نه داده اند. از آقای شجاعی برهان دعوت کرده بودند بیاید و جهت کلوب پرسپولیس کار کند، سمت خوبی هم در هیئت مدیره به او بدهند. ولی آقای شجاعی برهان گفته بودند: «من به دو علت نمی آیم. ١- مشغله کاری دارم. ٢- هنگامی که آقای دادکان در صحنه ورزش نیست من که ورزشی نیستم بیایم در ورزش چه کار؟» حالا که اسم آقای شجاعی برهان را بردم، می خواهم بگویم هیئت رئیسه من در فدراسیون فوتبال، به خاص آقای محمد شریعتمداری و آقای ضیاء الدین شجاعی برهان، خیلی به من کمک کردند.

    چه ارزیابی ای از آینده ورزش کشور عزیزمان ایران با حضور مسعود سلطانی فر به عنوان وزیر ورزش و جوانان و محمدرضا داورزنی به عنوان معاون قهرمانی دارید؟

    من فقط آرزوی موفقیت جهت آنها می کنم. همه فکر و حساسیت من را نسبت به ورزش می دانند، ولی امیدوارم اقداماتی که انجام می دهند، سلیقه ای نباشد و به نفع ورزش کشور باشد.

    این روزها بحث حضور زنان و جوانان در مناصب مدیریتی مطرح هست، حتی در مناظرات انتخاباتی هم شاهد این بودیم که کاندیداها یکی از وعده هایی که می دادند، بحث حضور زنان و جوانان در مدیریت کشور هست. نظر شما راجع به حضور جوانان و بانوان در مناصب مدیریتی چیست؟

    من اعتقاد به این ندارم که تفاوتی بین زن و مرد وجود دارد. به اعتقاد من هرکسی شایسته تر هست، باید سرکار باشد. حالا این شخص یا زن است یا مرد، جوان است یا مسن هست. اگر جوانی مثل آقای جهرمی که جهت وزارت ارتباطات معرفی کرده اند، جهت بخش های دیگر هم داریم، آن را معرفی کنند تا کار را به دست گیرد. ولی علت نمی شود به صرف اینکه گفتیم جوانان بیایند، آدمی معرفی شود که شایستگی نداشته باشد. ١٨ وزیر هست، هر ١٨ تا را به شرط شایسته بودن زن یا جوان بگذارند؛ ولی به شایستگی توجه کنند. جنسیت جهت گزینش از نظر من مهم نیست. مهم این است که توانایی انجام کار را داشته باشند. حالا یا جوان باشند یا زن باشند.

    وقت ریاست شما بر فدراسیون فوتبال و در بازی برابر بحرین در ورزشگاه آزادی از مرحله مقدماتی جام جهانی ٢٠٠٦ آلمان، بانوان توانستند به ورزشگاه بیایند. چه اتفاقی افتاد که توانستید مجوز حضور بانوان در ورزشگاه را بگیرید؟

    در بازی کشور عزیزمان ایران برابر کره شمالی تعداد کمی از بانوان حضور داشتند ولی در بازی برابر بحرین که منجر به افزایش تیم ملی به جام جهانی شد، آقای خاتمی مدیر جمهور وقت به ورزشگاه آمدند. همچنین فدراسیون هم اشتیاق داشت که زن ها به ورزشگاه بیایند، من هم دیدم بانوان را راه نداده اند، از ایشان تقاضا کردم و با مشورت هایی که صورت گرفت، همه زن ها آمدند و آن بازی را دیدند.

    شاید اگر کشور عزیزمان ایران به جام جهانی نمی رفت و می باخت، مشکلاتی جهت من هم ایجاد می شد. چون بردیم و شور و هیجان خاص در کشور راه افتاد، همچنین مردم تا صبح در خیابان ها بودند، دیگر کسی سراغ این نرفت که آیا زن ها را راه داده اند. بعد از آن همه دیدند زمانی که معاونت ورزش دانشگاه آزاد را برعهده داشتم، فینال بسکتبال که از تلویزیون مستقیم پخش شد، همه زن ها را راه دادم و این را هم از کارهای خوب خودم می دانم. چون زن ها جدا از جامعه نیستند. خوشحال هستم که در بین جمعیت، دو دختر خودم هم حضور داشتند.

    به نظر شما جهت حضور بانوان در ورزشگاه ها موانعی وجود دارد؟

    مشکلات داریم، ولی این پرسشها بار شرعی ندارد. اگر مسئله شرعی دارد، آیا در تئاتر و سینما زن و مرد در کنار هم می نشینند؟ من بشخصه موافق حضور بانوان در ورزشگاه هستم. حرف هم نمی زنم، فرمایش امام حسین(ع) است که می گوید: «آدم آزاده کسی است که عمل و حرفش یکی باشد». من هی بگویم دوست دارم زن ها را بگذارم به ورزشگاه بیایند، خب راه بده، عمل خود را نشان بده. من این کار را کردم. بازی کشور عزیزمان ایران و بحرین ١١ سال پیش آنها را راه دادم. در فینال بسکتبال دو سال پیش هم راهشان دادم. علت آن هم این است که اصلا بار شرعی در این کار نمی بینم. خودم هم پرسشها شرعی را رعایت می کنم و همه دیده اند که دو دختر خودم هم بین تماشاگران فینال بسکتبال بودند.

    یکی از مباحث دیگری که بحث آن در این روزها فراتر از ورزش هم شده است هست. بحث بازی کردن مسعود شجاعی و احسان حاج صفی برابر کلوب رژيم صهيونيستي هست. بعد از این بازی مسعود شجاعی، کاپیتان تیم ملی، دیگر به تیم ملی هم دعوت نشد؛ چه نظری دراین باره دارید؟

    من کی روش را در این وادی نمی بینم که به خاطر آن بازی شجاعی را دعوت نکرده باشد. این دو بازیکن باید رعایت اصولی را که کشور ما به آن پایبند هست، می کردند. ولی هنگامی که هم این اتفاق افتاد دیگر سر اینها را نباید برید. باید حرف های اینها را شنید و آن رأفت و دوستی اسلامی را جهت آنها در نظر گرفت. دین ما دین انسانیت و دوستی هست؛ این را در جامعه القا کنیم. با وجود اینکه اشتباه کرده اند، آنها را ببخشیم.

    ولی این اتفاق نیفتاد. تلویزیون کلا مسعود شجاعی را از بین بردن کرده، حتی در آیتم «با لژیونرهای» برنامه ٩٠ از بازی لژیونرهای ایرانی گزارش می دهند ولی از مسعود شجاعی حرفی نمی زنند.

    شما ملاک را تلویزیون نبین. خیلی راحت به شما می گویم: «تلویزیون اگر می خواهد اینها را از بین بردن کند، آن مجری های خود را از بین بردن کند که برخي دلال هستند و پول می گیرند. دو بار تا حالا این را گفته ام. یک مسئول تلویزیون من را صدا کند تا بگویم چه کسی هست».

    با از بین بردن شجاعی چیزی درست نمی شود. اگر تلویزیون می خواهد اصولی واکنش‌ها کند، جلوی آن مجریان كه آدم ها را می آورند و کارشناس درست می کنند، بگیرد. خدا بیامرزد حضرت امام(ره) را که می گفت: صداوسیما دانشگاه هست. حالا دانشگاه اين گونه عمل مي كند، باج می گیرد و آدم راه می دهد. این کار جهت نظام و دین خدا نیست. در دانشگاه آزاد آقای هادی عامری سرپرست تیم بسکتبال ما آمد و گفت: «بازی ما را مستقیم پخش می کنند و گفتند ١٥ میلیون پول بدهید». گفتم: «برو ببین ١٠ میلیون می گیرند؟» رفت وآمد و گفت: «گفتند به دکتر بگو ١٠ میلیون بده تا این بازی را پخش کنیم».

    عامری آخرش را می دانست که من چه جور آدمی هستم؛ ولی آمد در اتاق من و به او گفتم: «برو بگو ١٠ میلیون نداریم. برو ببین هفت میلیون می گیرند؟». سه ساعت به بازی مانده بود. رفت و باعجله آمد در اتاق من و گفت: «آقای دادکان قبول کردند پول را بدهیم و این بازی را پخش کنند». دوباره گفتم: «بگو الان نداریم. سه میلیون چک می گیرند؟». آمد و گفت: «قبول کردند بعدا پول را بدهیم و بازی را پخش کنند». گفتم بگو: «سه زار هم به شما گردن کلفت ها پول نمی دهم که بازی را پخش کنید». آنها هم بازی را پخش نکردند. تلویزیون برود این پرسشها خودش را درست کند.

    در دوره شما هم گویا این حواشی وجود داشت. آیا این درست است که چند ماه قبل از جام جهانی ٢٠٠٦ آلمان، بعضی افراد از خارج فدراسیون فوتبال به شما فشار آوردند تا یکی از بازیکنان بزرگ تیم ملی را به علت رفتن به کنسرت در خارج از کشور، به جام جهانی نبرید؟

    صددرصد درست هست.

    اصل ماجرا از چه قرار بود و چگونه با این واکنش‌ها مقابله کردید؟

    آن بازیکن به من گفت: «من به خارج از کشور می روم. به برانکو گفته ام و او به من گفته به دادکان هم بگو». من هم به او اجازه مسافرت به خارج از کشور را دادم. هنگامی که به کشور عزیزمان ایران برگشت، پیش من آمد و گفت: «آقای دادکان من کنسرت کسی در خارج از کشور رفته ام؛ ولی قبل از اینکه خواننده بخواهد کنسرت را شروع کند، سالن را ترک کرده ام. مردم آنجا من را تشویق کرده و دوستی داشتند. یک توپ هم جهت تماشاگران شوت کرده که آن را بردارند». به او گفتم برو و تمرینات خود را با تیم ملی جدی انجام بده؛ چون می دانستم آن بازیکن هیچ زمانی دروغ نمی گوید.

    چند نفر که یکی از آنها نماینده مجلس و یکی دیگر از یک نهاد دولتی بود، فیلمی آوردند و گفتند: «بازیکن تیم ملی که در کنسرت بوده، نباید به جام جهانی برود». به آنها گفتم: «شما در فیلم خود نشان بده هنگامی که زن خواننده به بالای استیج آمده، بازیکن تیم ملی آنجا بوده هست؛ تا آن موقع من یک فکر جدیدی بکنم». گفتند: «فیلمی موجود نیست؛ ولی بوده». من هم به آنها گفتم مدرکی ندارید که حرف خود را ثابت کنید. این بازیکن حتما به جام جهانی می رود و او را به جام جهانی بردم.

    بارها راجع به اتفاقات جام جهانی ٢٠٠٦ و اختلاف شما با مدیر وقت ورزش کشور صحبت شده. بحث اختلاف بر سر افتتاحیه بازی های کشور عزیزمان ایران در جام جهانی برابر مکزیک چه بوده است؟

    اختلاف از پایتخت کشور عزیزمان ایران بود؛ البته من دوست ندارم راجع به ایشان حرف بزنم؛ چون اصلا مال ورزش نبود و اشتباهی به ورزش آمده بود. خودش هم بعدا قبول کرد. هنگامی که آمد، دلش می خواست با خیلی ها ازجمله من سر شاخ شود. هنگامی که ما به آلمان رفتیم، در بازی افتتاحیه جام جهانی به گروه ما دو کارت حضور در استادیوم VVIP، چند VIP و چند بلیت معمولی دادند.

    VVIP ها که دو تا بود، یکی اسم خود من روی صندلی آن به عنوان مدیر فدراسیون فوتبال نوشته شده است بود. صندلی کناری خودم را هم به آقای ناصر نوآموز دادم. علت آن هم این بود که ناصر نوآموز زمانی که من بازیکن بودم، مدیر فدراسیون فوتبال بوده هست. کاپیتان تیم دارایی بوده و نسبت به من هر لحظه ارجحیت داشته و به او احترام گذاشتم. آقای کیومرث هاشمی آمد و گفت: «آقای علی آبادی که معاون مدیر جمهور هست، کجا می نشیند؟» من گفتم: «پایین در VIP»، مگر حرف بدی زدم؟ گفتند: «یکی از این VVIP ها را بدهید آقای علی آبادی». گفتم: «هیچ وقت این کار را نمی کنم» و آقای علی آبادی در VIP نشست.

    به تازگی به عنوان عضو کمیته جوانان AFC گزینش شده است اید. چه فرایندی طی شد تا عضو کمیته جوانان شوید؟

    قبل از عید، یک روز آقای تاج به همره آقای ساکت به دفتر من آمد و به من گفتند: «می خواهیم مراسمی جهت رؤسای فدراسیون ها بگیریم، شما هم به این مراسم بیایید و در ضمن می خواهیم شما را به AFC معرفی کنیم».

    به آنها گفتم: «آقای تاج من به شما و آقای ساکت احترام می گذارم؛ ولی چندین و چندبار از من سابقه گرفتید من را معرفی کنید، این کار را نکردید». آقای تاج هم گفت: من الان مدیر فدراسیون هستم، آن موقع نایب مدیر بوده ام». من هم استقبال کردم. ایشان اسم من را با امضای خود فرستاد و جا دارد اینجا از او تقدیر کنم. آنها هم فورا جواب دادند ما آقای دادکان را پذیرفته ایم. مراسم آبان ژ برگزار می شود. غیر از کمیته جوانان، از من خواسته شده است در کمیته الیت ها (نخبگان) هم شرکت کنم. من سه روز زیاد می مانم تا در آن جلسه هم شرکت کنم. خود من و فدراسیون بر این باور هستیم که باید جایگاه کمیته اجرائی خود را دوباره به دست آوریم.

    عملکرد فدراسیون فوتبال را در وقت مهدی تاج چگونه دیده اید؟

    در بحث نتیجه گیری، حقیقتا آقای تاج و همکارانشان خوب عمل کرده اند؛ ولی در بخش انضباطی و مدیریتی، عملکرد آنها ضعیف بوده هست. شما اصلا تیم نفت را راه نده که در لیگ برتر باشد. من مگر نبودم که صنعت نفت را راه ندادم.

    از صنعت نفت آبادان گفتید، می خواهم حرفی بزنم که شاید شما ناراحت شوید.

    نه هیچ اشکالی ندارد. سؤال خود را راحت بپرسید.

    شما که بر مبارزه با فساد تأکید دارید، مطمئن هستید در بحث صنعت نفت آبادان و آن رأی، هیچ کس به عنوان نمونه یکی از کارمندان فدراسیون فوتبال در یکی از بخش ها و کمیته ها، کار خلافی انجام نداده یا رشوه نگرفته بود؟

    چرا کار خلاف کرده بودند، رشوه هم گرفته بودند و با آنها برخورد شد؛ ولی تخلف به رأی و بازی ارتباطی نداشت. کارت یک نفر را به ضرر صنعت نفت پاره کرده بودند که سرباز بوده. از قبل هم می دانستند که آن بازیکن سرباز بوده؛ ولی نگفتند؛ ولی به بازی ارتباطی نداشت و آنها در زمین مسابقه باخته بودند.

    این اتفاقات به هیچ عنوان به رأیی که صادر شد ارتباطی نداشت.

    داستان پولی که در آن وقت به برادرزاده خود داده بودید تا به کمیته داوران بدهد، چیست؟

    به علت اینکه کمیته داوران را امتحان کنم به برادرزاده خودم پول دادم که به کمیته داوران بدهد تا ببینیم آنها می گیرند تا داوری که او می گوید را بگذارند یا نه. داور پول را گرفت و به طبقه اوج اتاق من آمد و گفت: «آقای دادکان می خواهی به خدمت او برسی، برس. آمده به کمیته داوران پول بدهد». به مسئول گفتم: «او برادرزاده من هست. برو تو انسان باشرافتی هستی و محکم کار خود را انجام بده». یک مورد دیگر هم در مشهد داشته ایم. شنیده بودم یک مسئولی آنجا بلیت جعلی می فروشد. من دانشجویان خود را فرستادم به آنجا تا بلیت بخرند و به استادیوم بروند. آنها فردا صبح به پایتخت کشور عزیزمان ایران آمده و همه بلیت هایی که خریده بودند جعلی و قلابی بود. خارج از فدراسیون، مسئولان ابومسلم بلیت چاپ کرده بودند. همه را گرفتیم. جهت مبارزه با فساد با هیچ کس تعارف نداشتیم.

    در آن وقت آیا از طریق تماس تلفنی ترساندن هم شدید؟

    اصلا هیچ تهدیدی در آن وقت نشدم. ترساندن و تلفن وقت آقای احمدی نژاد و آقای علی آبادی بود. من که استعفا نمی دادم از این کارها جهت من کردند. من هم گفتم: «این کارها را بروید جهت فرزند ها بکنید، من از این چیزها نمی ترسم».

    به سراغ چند عنوان فوتبالی برویم در این روزها داستان علی کریمی و کلوب نفت طلاییه خبرساز شد. شما موافق مربی شدن علی کریمی در این تیم بودید و چه برداشتی از حضور افراد ظاهرا شهرت طلب که جهت مطرح شدن به فوتبال می آیند، دارید؟

    آدم هایی که می آیند و در ورزش سرمایه گذاری می کنند، نشان داده شده است دوام ندارد. بعد از یکی، دو سال هم می روند. در سال های گذشته هم این گونه افراد را دیده ایم. همه می دانند که من علی کریمی را به خاطر خصوصیات خیلی خوبی که دارد، دوست دارم ولی موافق رفتن او نبودم. اگر با من مشورت می کرد به او می گفتم: «به این تیم هیچ زمانی نرود. می خواهند از اسم و شهرت تو استفاده کنند، هر موقع هم که بخواهند کنارت می گذارند».

    در مورد نحوه استعفای علیرضا منصوریان و اتفاقاتی که در کلوب استقلال پایتخت کشور عزیزمان ایران افتاد، چه نظری دارید؟

    آقای منصوریان هنگامی که می خواست به کلوب استقلال برود، پیش من آمد. او در مورد یک مسئله شخصی و همین بحث حضور در استقلال با من صحبت کرد. مثل حرفی که به علی دایی زمانی که می خواست به تیم ملی بیاید زدم، به او هم گفتم. یادم است علی دایی بعد از برکناری از تیم ملی در برنامه ٩٠ گفت: «من یک عذرخواهی به آقای دادکان بدهکار هستم که به من گفت به تیم ملی نرو».

    من به آقای منصوریان هم گفتم: «استقلال در آینده جهت تو هست. دو سال در یکی دیگر از تیم ها مربیگری کن بعد به استقلال برو». منصوریان مربی ای بود که می توانست موفق شود ولی چون جوان بود حاشیه جهت او زیاد به وجود آوردند و مجبور شد برود. علیرضا منصوریان با یک تعمق و یک مشاوره خوب می توانست امروز که با تجربه تر شده است بود به استقلال بیاید. همچنین هنگامی که یک نفر جایی مربیگری می کند و اعضای هیئت مدیره علیه او حرف می زنند با موج هایی که ضد منصوریان به وجود می آید چه کار کند؟ منصوریان اشتباه کرد و سریع به استقلال رفت.

    حدود دو سال پیش شما در برنامه ای تلویزیونی گفتید: «درحال حاضر مربیان ایرانی در سطح سرمربیگری تیم ملی نیستند». در بین مربیان امروز ما کدام یک این پتانسیل را دارند که در آینده سرمربی تیم ملی شوند؟

    الان هم همین حرف را می زنم. خیلی براق می گویم جهت تیم ملی به سرمربی ایرانی درحال حاضر اعتقاد ندارم. ولی جوانانی مثل علی دایی، یحیی گل محمدی، علیرضا منصوریان و امیر قلعه نویی هستند که می توانم بگویم در آینده راه رشد دارند. اگر بحث الان را بکنیم یا خودم کاره ای در فدراسیون فوتبال باشم، محال است تیم را به مربی ایرانی بدهم. جهت بازی های بین المللی باید امثال یحیی گل محمدی کنار یک بزرگ مثل کی روش بنشینند تا تجربه به دست آورده و بعد به جای او بیایند.

    در کلوب پرسپولیس بدهی های میلیاردی غوغا می کند. در یک دوره مدیریتی به علت بدهی به مانوئل ژوزه و دستیارانش و علی دایی یک بدهی حدودا ٢٠ میلیاردی ایجاد شده، فکر می کنید علت این اتفاقات در این کلوب چیست؟

    اشتباه در این است که ما آیا این مدیر را گزینش می کنیم و می آوریم. دومین اشتباه هم سیمای جمهوری اسلامی است که نیرومند تر از اولی هست. تلویزیون است که این آدم ها را هر هفته می آورد و تبلیغ آن مدیر را می کرد. مدیر آن پولی که آنجا خرج می کرد، بخشی از آن را اينجا خرج مي كند. بارها گفته ام من را ببرند تا بگویم چه کسانی هستند. مدیر نخستین کاری که می کند این است که می گوید کجا می تواند به من قوام و استمرار دهد؟ جوابش تلويزيون هست. اگر می بینید موضوعی را پیگیری نکرده به علت این است که سر آن به ١٠ نفر دیگر می رسد. فساد در این مملکت فراگیر هست. هنگامی که بخواهی یکی را بگیری می بینی باید همه را بگیری.

    با بحران های مدیریتی ای که دو کلوب پرطرفدار پایتخت پرسپولیس و استقلال در ماه های گذشته داشته اند، فکر می کنید جهت موفقیت در این دو کلوب باید از چه جنس افرادی در هیئت مدیره آنها استفاده کرد؟

    آقای مهرعلیزاده زمانی که من مدیر فدراسیون بودم و مدیر شرکت تربیت بدنی بود با من مشورت می کرد و گزینش های درستی داشت.

    شما هیئت رئیسه فدراسیون فوتبال در وقت من را نگاه کنید که از چه نفراتی تشکیل شده است بود. آن هیئت رئیسه می تواند الگوی مناسبی جهت گزینش اعضای هیئت مدیره این دو کلوب باشد. جهت شما می گویم که افرادی که در هیئت رئیسه بودند چه کمک هایی به ما می کردند. آقای محمد شریعتمداری به علت اینکه در آن وقت وزیر بود، علاوه بر اینکه کمک فکری به من می داد، منابع مالی خوبی هم داشت و چک های ما را سریعتر نقد می کرد و کمک خوبی جهت من در فدراسیون بود.

    آقای سازگارنژاد و آقای تاجرنیا دو نماینده مجلس بودند که همه کارهای ما را در مجلس به خوبی انجام می دادند. آقای شجاعی برهان، معاون وزیر، کمک زیادی به من می کرد. آقای جعفر کاشانی از نظر فنی کمک من بود. آقای آصفی، سخنگوی وزارت امور خارجه بود که هرجای دنیا که تیم ملی می رفت، نماینده سفارت کشور عزیزمان ایران پای پلکان هواپیما بود و کارهای ما را ردیف می کرد. آقای یعقوبی به عنوان قائم مقام نیروی انتظامی حضور داشت که تمام کارهای ما در نیروی انتظامی را حل می کرد. این افراد آمدند عضو هیئت رئیسه شدند تا باری از روی دوش من بردارند و موفق هم شدیم. جهت دو کلوب هم باید از این جنس افراد استفاده شود.

    به عنوان حرف آخر، توصیه ای مانده که بخواهید به مخاطبان بگویید؟

    چند مطلب را می خواهم در آخر بگویم؛ اول اینکه از شما می خواهم با هرکدام از مقامات، مسئولان و وزرا که خواستید در روزنامه «شرق» گفت وگو کنید، این سه سؤال را از او بپرسید. ١- فرزند های شما در آمریکا، انگلیس و فرانسه هستند یا نیستند؟ ٢- آیا از فرزندان شما شهید یا جانباز هستند یا نه؟ ٣- روزی که وزیر شدی کجای پایتخت کشور عزیزمان ایران منزل داشتی و الان کجا منزل داری؟ اگر این سه سؤال را جواب بدهند، خیلی از پرسشها ما حل می شود.

    دوم اینکه دوست دارم بگویم ١٦ آذر ١٣٩٥ روز دانشجو از من دعوت شده است بود به دانشگاه آزاد واحد غرب بروم؛ کلی دانشجو هم در سالن بود، دانشجویان همدیگر را زده بودند. هنگامی که من این جوانان را دیدم و نوبتم شد جهت آنها صحبت کنم، گفتم: «جوانان عزیز من امروز که با شما حرف می زنم ٣٩ سال است کارشناس و معلم بوده ام و حالا هیئت علمی هستم. گول چپ و راست را نخورید که شما را به جان هم بیندازند. اینها این کارها را می کنند که من و تو به جان هم بیفتیم، همدیگر را بزنیم و با خیال راحت پول ها را بخورند. بین دو طرف سالم پیدا کردید به من هم نشان دهید». همه سالن شروع کردند به دست زدن. خدا به من همه چی داده، هیچ نیازی ندارم که بگویم کاری کنم تا پول دربیاورم. پدرم پول داشته خودم هم دارم.

    به من می گویند: «خدا داده، بعد آیا حرف می زنی؟»، به آنها می گویم: «نباید جهت هم نوع خودم دلم بسوزد؟» روحشان شاد مدافعین حرم و در رأس آنها شهید محسن حججی، همه هم با انبیا و اولیا محشور شوند، ولی می خواهم این سؤال را بپرسم؛ آنها بروند شهید شوند، فرزند های برخي مسئولان در این مملکت رانت ها و پول ها را بگیرند؟ کدام مسئول پسر ندارد؟ پسر کدام مسئول رفت و مدافع حرم شد؟ فقط باید امثال حججی ها بروند؟ جامعه ای این را قبول می کند که ببیند فلان مسئول هم پسرش خط اول جبهه هست، نه ببیند پسرش در خط اول رانت هست. ضمن اینکه همه ما وطن، دین و نظام را دوست داریم، ولی همه نباید مردم باشند، مسئولان هم پسرهای خود را بفرستند. یک موقع است شخصی پسر دارد، او را به جبهه نمی فرستد، رانت هم به او نمی دهد، این اشکال ندارد؛ ولی امروزه خیلی از فرزندان مسئولان به جبهه نمی روند و از رانت هم استفاده می کنند که این اشکال دارد. آیا نشانه عالی امثال حججی ها هر لحظه در عوام است و در مسئولان نیست؟ اگر مسئولان از مدیر جمهور گرفته تا وزرا و مسئولان رده پایین تر فرزندان خود را فرستادند، می فهمیم که نظام ما یکنواخت هست، می فهمیم که حججی ها تنها نیستند. کنار آنها پسر فلان رئیس، وزیر و مدیر هم هست. بیایند من را ببرند دادگاه تا بگویم چه کسانی گرفتند. سیگارفروش را می گیریم، ولی کسی را که تریلی تریلی پول می برد نمی گیریم.

    در آخر هم می خواهم از حجت الاسلام آقای عالی که در شب عاشورا و برابر مقام معظم رهبری از پدر من نام بردند، تقدیر کنم. یک جا هم گفت: نمی خواهم اسم پدر ایشان را ببرم، چون پسر او در کشور صاحب منصب بوده است». به ایشان می گویم: «اسم پدر من را هرجا که خواستی ببر. خانواده ما همه به مصطفی دادکان افتخار می کنند و سرهای ما بالاست».

    واژه های کلیدی: فوتبال | فوتبالی | دانشگاه | فدراسیون فوتبال | اخبار ورزشی و نتیجه های مسابقات


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار